سلنا دختری از جنس ماهسلنا دختری از جنس ماه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

˙·٠•●♥ ســـــلنا هدیه ناب خـــــــدا ♥●•٠·˙

28 ماهگی شیطون بلا

حضور در محل کار مامان یه نقشه ای بکشم حالا که همه مداد رنگی ها بدستت رسید از ذوقت همه رو تو دستت گرفتی و داری میکشی بعد یکی از همکارهای ماما شما رو نشوند رو در جعبه و اینجوری سر میداد و شما کیف میکردی تا من کارم رو زود انجام بدم چه حالی میکردی با وسیله بازی جدید حالا بای بای با همکاران و خودش داره میره تو آسانسور تازگی ها به...
29 بهمن 1394

سومین شب یلدای هندونه ی ما

هنوز تازه وارد شدین و در حال دریافت IP.... کادوهای سلنا جون با مخلفاتش که آنا و حاج بابا زحمتش رو کشین و اینطرف کادوهای کیمیا جون نمیدونی از گجا استارت رو بزنی فعلا یه عکس با بابایی بگیریم و حالا آغاز شد!!! عاشق آجیل هستی و اول کار چند تا پسته شور ورداشتی و داری لیس میزنی دهنت پر پسته است ...
27 بهمن 1394

27 ماهگی سیچان قیزیم

صبح زود آماده ای که بریم خونه مامانی و شیر به دست راه افتادی تو راه کمی نق زدی و یهو دیدم این شکلی خوابت برده بعد اینکه با سرسره آشنا شدی این مدل جدیدمون هست که تشک کاناپه رو اینجوری میکنی و از روش سر میخوری و هر چی هم دم دسنتت باشه از اینجا سر میدی مثل اون بزبزی بعد اینکه خسته هم شدی میری اون زیر قایم میشی اینم مدل جدیدی که برای گل سرهات درست کردم تا منظم باشن و راحت استفاده کنم یکی دیگه از جدیدهامون اینه که بهمراه نی ن...
26 بهمن 1394

26 ماهگی طلا خانم

از وقتی رسیدی خونه خاله جون هی میگفتی سینا داداش کو و زنگ زدیم اومد و داری خودتو براش لوس میکنی با آیلین خاله و بابایی رفتیم پارک تا به قول خودت شوووپ بازی کنی از خواب که پا میشی حتما باید بستنی بخوری و منو از جام بلند میکنی که پاشو بس بده فرهان داداش روزی اولی که با پرستارش بود اومدن خونه ما و نرسیده کلاه و لباسش رو کش رفتی داری بابا آوا جونت نماز میخونی کیمیا جون اومده خونه سلنا و گرم بازی هستین جدیدا خودت رو...
26 بهمن 1394

بای بای می می...

و اما به سخت ترین قسمت داستان رسیدیم،کاری که برام انجام دادنش مثل یه کابوس بود و خیلی استرسش رو داشتم... دختر گلم تو سن 18 ماهگی با توجه به رشد خوب وزنی ات دکتر صالحزاده گفتن که مناسبترین زمان برای از شیر گرفتنت هست،خیلی فکر کردم ولی دلم نیومد این کار رو بکنم چون تو قرآن هم توصیه به 2 سال شیردهی شده تصمیم داشتم دینم رو کامل بهت ادا کنم و بعد دو سالگی اینکار رو انجام بدم ولی متاسفانه بعد 18 ماهگی وابستگی ات به شیر خوردن خیلی زیاد شد و استرس ام برای جدا کردن هر روز بیشتر میشد چون طول شبانه روز شیر میخواستی و منم تا صبح 1 ساعت هم نمیتونستم استراحت کنم و به پیک کاری ام هم خورده بود و کلا ماههای آخر خیلی اذیت شدم ...خلاصه مطلب اینکه...
26 بهمن 1394

25 ماهگی نازبانووو

دخملم دیگه واسه خودش خانمی شده خودت از پله ها پایین میری و اجازه نمیدی کمکت کنم بدلیل بد سابقه بودم وقتی رفتیم عروسی شما با بابایی موندی و 1 ساعت آخر بابا آورد تا بی نصیب نمونی گفتم وایسا عکس بگیرم این شکلی شدی رفتی بالای میز از اونجا بادکنک هوا میکنی اینم از عروسی علی داداش که بخاطر گل روی رهام جون یه نیم ساعتی نشستی رو میز رهام جون داره نازت میکنه صورتت رو هم گرفتی که بوس کنه ...
14 بهمن 1394

مرواریدهای 17 و 18

دخترکم بعد تولدت با وجود بد غذایی همیشگی یکباره  اصلا لب به غذا نزدی و هر چی میدادم حتی آبمیوه لب نمیزدی تا اینکه دیدم لثه ات ورم کرده احساس کردم داری دندون در میاری و گفتم طبیعیه ولی فرداش دیدم زیر و بغل زبونت هم زخم شده کمی بیشتر که نگاه کردم دیدم علاوه بر ورم شدید لثه هات همه جای دهنت هم زخم شده بردیمت پیش دندونپزشک و گفتن که عفونت کرده و احتمالا دندون در میاری و آنتی بیوتیک و مسکن تجویز کردن و دکتر خودت هم چند تا قطره دادن تا زخمها بهتر بشن ولی همچنان لب به هیچی نمیزدی و اگه زیاد گشنه ات میشد آب میخوردی دلم کباب میشد برات خیلی عذاب میکشیدی...   حدود 10 روز طول کشید تا کمی اوضاعت بهتر بشه و حسابی وزنت پایین اومد و...
12 بهمن 1394

تقدیم به فرزندم...

             تقدیم به فرزندم زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را زود بزرگ نشو فرزندم!   ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام ...   ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر... &...
9 بهمن 1394